♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
کودک که بود آرزو کرد بزرگ شود
بزرگ شد... بزرگ که شد آرزو کرد کودک شود، اما نشد
کودک که بود آرزو کرد مثل بزرگتر ها یک شب بیدار بماند... بیدار ماند ، بزرگ که شد آرزو کرد یک شب راحت بخوابد، اما نشد
کودک که بود آرزو کرد حافظه ی قوی ای داشته باشد... حافظه اش قوی شد! بزرگ که شد آرزو کرد همه چیز را فراموش کند، اما نشد
کودک که بود آرزو کرد یک بار تنها به مدرسه برود، تنها رفت! بزرگ که شد آرزو کرد تنهایی را ترک کند، اما نشد
کودک که بود آرزو کرد به خواسته های دنیای کودکی اش برسد... رسید
بزرگ که شد آرزو کرد به خواسته ی دلش برسد، اما
شب آرزوهاست
یک امشب را کودک باش
با دل کودکیات آرزو کن
میدانی کودک ها خیلی زود به آرزوهایشان میرسند
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
🗯 حسین حائریان
►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄
وقتی که بچه بودم دلم میخواست یه خرس اسباب بازی داشته
باشم که از خودم بزرگ تر باشه
ولی نشد یادش بخیر
خیلی جاها خیلی ها دلم رو شکستن و بهم سرکوفت
زدن دلم می خواست تلافی کنم
ولی نشد
ولی بعضی وقت ها خیلی کارهارو که نمیخواستم رو انجام دادم
نمیدونم چرا ولی الان حسرت میخورم که چرا اون طوری شد
حکایت ما آدما اینه از هرچی که بدمون میاد سرمون میاد
ولی به چشم قسمت یا شانس میبینیمش
سرنوشت دست ما آدماست
مواظب سرنوشتتون باشین
►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄